هرگز به پزشک خود دروغ نگویید
نوشته : دکتر منصوراشرفى عضو کالج بینالمللى جرّاحان
ویرایش مجدد :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی ره ارومیه
هرگز به پزشک خود دروغ نگویید زیرا دروغ شما چهبسا پزشک را در تشخیص بیمارى به اشتباه بیندازد و در معالجه شما، مشکل پیش آید. گفتهاند که هرگز نباید دروغ گفت و هر سخن راست را نیز بىجهت نباید گفت. چون به پزشک خود، اعتماد کردهاید پس به وى دروغ نگویید چه شاید در تشخیص بیمارى، اشتباه نماید. گاهى ممکن است به پزشک خود دروغ بگویید چه، احتمالاً از بیان همه حقایق، خجلتزده شوید و در تنگنا بیفتید ولى بدانید که این امر باعث لطمه به تندرستى شما خواهد شد.
غالب افراد دانا، خودآگاهانه به پزشک، دروغ نمىگویند چون مىدانند اگر حقیقت را از پزشک، پنهان نمایند تندرستىشان به خطر خواهد افتاد، اما متأسفانه عادت بد (یا نبود عادت خوب) باعث مىشود گاهى به دروغگفتن، متوسل شویم و یا مسأله را کمى وارونه جلوه دهیم. اصلاً باید دید چرا برخى افراد چنین مىکنند در صورتىکه اگر دقیقاً راست نگوییم، عواقب ناگوارى گریبانگیر ما خواهد شد.
براى نمونه اگر عوامل ایجادکننده نارسایى جنسى را مخفى کنید و یا سابقه ابتلا به بیمارىهاى مقاربتى را انکار کنید جز پشیمانى، چیزى نصیب شما نخواهد شد و اگر با وجود اینکه فرد تنپرور و کمتحرکى هستید خود را ورزشکار معرفى نمایید، چه سودى خواهید برد؟
عدم صداقت در بیان مطلب در برابر پزشک، قطعاً در درازمدت به تندرستى شما زیان خواهد رساند. در زیر، دستکم، هفت مورد را یادآورى مىکنیم که احتمالاً حقیقت امر به پزشک گفته نمىشود. و در عینحال مىبینیم که این نبود صداقت چه اثرى بر تندرستى دارد.
مىگویید سیگار نمىکشید درصورتىکه خود شما مىدانید که روزى سه چهار نخ (عدد) سیگار مىکشید. این دروغى است که غالباً پزشکان مىشنوند. بیشتر بیماران از این مىترسند که پزشک آنان را سرزنش کند و شدیداً از این امر، نهى و خطرهاى آن را گوشزد نماید.
چهبسا که با این دروغگفتن داروهاى پزشک موثر نباشد فکر نکنید که با انکار سیگار کشیدن ،کسى را گول مىزنید چه، اکثر پزشکان این دروغ شما را باور ندارند چون بیمارانى که حتى روزانه بیش از یکى دو عدد سیگار نمىکشند، باز هم بوى سیگار مىدهند. پس صداقت در این مورد پایه درمان است. چون تقریباً 50 درصد کسانى که روزانه یک پاکت سیگار به مدت بیست سال مىکشند، از بیماریهاى مرتبط با سیگار مانند سرطان ریه و دیگر سرطانها ویا بیماریهاى قلبى و عروقى خواهند مرد.
بانوانى که در دهههاى 30 و 40 عمر خود ولو روزانه چند عدد سیگار مىکشند و از قرصهاى ضدباردارى هم استفاده مىکنند، به قدر کسانى که زیاد سیگار مىکشند در معرض خطر هستند. توأمکردن قرصهاى ضدباردارى با کشیدن سیگار، گرچه براى چند هفته، بانوان را در معرض لختهشدن خون در رگها و سکته مغزى قرار مىدهد.
اگر شما باردار هستید، سیگار کشیدن حتى به مقدار کمى، کمتر از ده عدد سیگار در روز، بچه داخل شکم شما را در معرض خطر جدى زایمان زودرس قرار خواهد داد و او را مبتلا به «آسم» خواهد نمود و مدتى پس از تولد نیز او را در معرض سندرم مرگ ناگهانى قرار خواهد داد. افزون بر این، افرادى که به اصطلاح، سیگارکش سبک هستند باز هم در معرض همان خطراتند که سیگارکشهاى قهار. آشکار است هرچه بیشتر سیگار بکشید در معرض خطر بیشترى خواهید بود.
این را بدانید که هیچ مرزى نیست که بگویید اگر از این خط، تجاوز کنم با خطر مواجه خواهم شد بلکه خطر از گام نخست، آغاز مىشود.
در یک مطالعه تازه که در بریتانیا روى بانوان 16 تا 44 ساله انجام گرفته است به این نتیجه رسیدهاند که حتى در افرادى که روزى تنها پنج نخ سیگار مىکشند خطر بیمارى قلبى، دوبرابر غیرسیگارىهاست. هماهنگ کردن درمان با پزشک نیز مىتواند براى ترک دائمى سیگار، کمک نماید.
مطالعهها و تجربههاى زیاد، نشان داده است که کمک و تشجیع پزشک، در ترک سیگار، بسیار موثر است.
آغاز آخرین دوره عادت ماهانه را بهطور دقیق به پزشک بگویید گرچه ممکن است گاهى آن را فراموش کرده باشید.
مردم بهطور اعم و بانوان بهطور اخص نباید از پزشک، خجالت بکشند بلکه باید مسایلى را که مربوط به تندرستى آنان است با پزشک در میان بگذارند. چهبسا علائمى را که شما آنها را بىاهمیت مىدانید، پزشک را به تشخیص عارضهاى رهنمون شود. براى نمونه اگر عادت ماهانه شما نامنظم شده است یعنى یا زیاد است و سنگین و یا زودتر از موعد مقرر است ممکن است شما غده «فیبروئید» در رحم داشته باشید و یا شاید عفونتى در کار است.
افزون بر این، برخى عوامل، به گونهاى بغرنج، ممکن است با دوران عادت ماهانه شما مرتبط باشد. اگر شما شکمدرد دارید و درست وسط عادت ماهانه شماست، ممکن است این درد در اثر تخمکگذارى باشد که طبیعى تلقى مىشود. حال اگر شما تاریخ درست و دقیقى درباره آغاز دوره عادت ماهانه ندهید ممکن است پزشک دچار اشتباه شود و آن درد را به حساب درد دستگاه گوارش و احیاناً درد ناشى از التهاب آپاندیس بگذارد.
وقتى که پزشک، وضع سلامت روانى شما را مىپرسد، پاسخ مىدهید که همهچیز، عالى است درحالىکه واقعیت، غیر از آن است چون ممکن است اخیراً کمى دچار افسردگى بودهاید. گاهى بانوان اساساً فراموش مىکنند که به خاطر اضطراب و یا افسردگى به پزشک مراجعه کردهاند درحالىکه فقط علایمى مانند سردرد، بىخوابى، بىقرارى و نظایر آن را به پزشک مىگویند در صورتىکه اینها ممکن است نشانههایى از اضطراب و افسردگى باشند.
افسردگى اگر با دقت و به درستى درمان نشود ممکن است آدمى را به بیمارىهاى دیگر دچار نماید از جمله دیابت (بیمارى قند)، بیمارى قلبى و آسم. حتى ممکن است چنین فردى به فکر خودکشى باشد در صورتىکه اظهار واقعى وضع روحى - هیجانى به پزشک، مىتواند شما را از خطرهایى که سلامت شما را تهدید مىکنند، مصون دارد. پزشک مىتواند دریابد که احتمالاً از نظر جسمى، عارضهاى در شما وجود ندارد، بلکه از نظر روانى ، نیازمند کمک هستید و چهبسا که ناراحتى شما را بدون دارو، درمان نماید. حتى مىتواند شما را تشویق به راهپیمایى بکند چون اگر هر روز مدت 30 دقیقه تند راه بروید مىتوانید عوارض افسردگى و یا هیجانى را بهبود بخشید. در عرض یک هفته خواهید دید که حرکت و راهپیمایى به اندازه داروهاى ضد افسردگى در شما موثر است بهطورى که از بازگشت افسردگى نیز جلوگیرى مىنماید.
اگر شما دچار افسردگى شدید هم هستید، باز هم راهپیمایى، بهترین درمان است. البته در صورت لزوم، پزشک، دارو نیز تجویز خواهد کرد.
http://www.sahand272.blogfa.com/
http://www.rs272.parsiblog.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
یاداشت بسیار مهم مدیر سایتهای دکتر رحمت سخنی
خوانندگان محترم در پی اختلالات مکرر سایت یاهو ایمیل rs272@yahoo.com سایتهای پزشکی اینجانب عملا دچار مشکلاتی فنی شده است وارسال و جوابگویی ایمیل از این طریق تا اطلاع ثانوی ممکن نیست البته آی دی از طریق مسنجراین ایمیل فعال است. لذا از تمامی خوانندگان و بازدیدکنندگان و بیماران محترم خواهشمندم برای ارسال هرگونه پیام ،مشاوره پزشکی از ایمیلهای جدید drs1346@yahoo.com وdrsokhani@yahoo.comاستفاده نمایند .بدیعی است پاسخ به سوالات مشاوره های پزشکی منبعد فقط از طریق این ایمیل میسر خواهد بود .
با سپاس بیکران از شما دوستان همیشه صبورم
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
افتتاح سایت دکتر محمد امین اقدم وداستان متشکرم دکترچخوف
نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
این سایت چهل نهمین سایت مشاوره پزشکی است که به مدیریت پزشکی بسیار باتجربه و صبور وخوش اخلاق بنام آقای دکتر محمد امین اقدم در مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) دانشگاه علوم پزشکی شهرستان ارومیه مرکز آستان سرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری باز این بار از آثار کلاسیک پزشک شهیر روسی بنام دکتر آنتوان چخوف که به حق تمام ریزه کاریهای رشته پزشکی را در داستانها و نمایشنامه هایش به بهترین صورت جلوه گر نموده است ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود.دراین باره داستان کوتاه متشکرم از دکتر انتوان چخوف را با هم میخوانیم : همین چند روز پیش، «یولیا واسیلی اِونا » پرستار بچههایم را به اتاقم دعوت کردم تا با او تسویه حساب کنم .
به او گفتم:بنشینید«یولیا واسیلی اِونا»! میدانم که دست و بالتان خالی است امّا رودربایستی دارید و آن را به زبان نمیآورید. ببینید، ما توافق کردیم که ماهی سیروبل به شما بدهم این طور نیست؟
- چهل روبل .
- نه من یادداشت کردهام، من همیشه به پرستار بچههایم سی روبل میدهم. حالا به من توجه کنید.
شما دو ماه برای من کار کردید.
- دو ماه و پنج روز
- دقیقاً دو ماه، من یادداشت کردهام. که میشود شصت روبل. البته باید نُه تا یکشنبه از آن کسر کرد. همان طور که میدانید یکشنبهها مواظب «کولیا» نبودید و برای قدم زدن بیرون میرفتید.
سه تعطیلی . . . «یولیا واسیلی اونا» از خجالت سرخ شده بود و داشت با چینهای لباسش بازی میکرد ولی صدایش درنمیآمد..
- سه تعطیلی، پس ما دوازده روبل را میگذاریم کنار. «کولیا» چهار روز مریض بود آن روزها از او مراقبت نکردید و فقط مواظب «وانیا» بودید فقط «وانیا» و دیگر این که سه روز هم شما دندان درد داشتید و همسرم به شما اجازه داد بعد از شام دور از بچهها باشید.
دوازده و هفت میشود نوزده. تفریق کنید. آن مرخصیها ؛ آهان، چهل و یک روبل، درسته؟
چشم چپ «یولیا واسیلی اِونا» قرمز و پر از اشک شده بود. چانهاش میلرزید. شروع کرد به سرفه کردنهای عصبی. دماغش را پاک کرد و چیزی نگفت.
- و بعد، نزدیک سال نو شما یک فنجان و نعلبکی شکستید. دو روبل کسر کنید .
فنجان قدیمیتر از این حرفها بود، ارثیه بود، امّا کاری به این موضوع نداریم. قرار است به همه حسابها رسیدگی کنیم.
موارد دیگر: بخاطر بیمبالاتی شما «کولیا » از یک درخت بالا رفت و کتش را پاره کرد. 10 تا کسر کنید. همچنین بیتوجهیتان
باعث شد که کلفت خانه با کفشهای «وانیا » فرار کند شما میبایست چشمهایتان را خوب باز میکردید. برای این کار مواجب خوبی میگیرید.
پس پنج تا دیگر کم میکنیم.
در دهم ژانویه 10 روبل از من گرفتید...
«یولیا واسیلی اِونا» نجواکنان گفت: من نگرفتم.
- امّا من یادداشت کردهام .
- خیلی خوب شما، شاید …
- از چهل ویک بیست و هفت تا برداریم، چهارده تا باقی میماند.
چشمهایش پر از اشک شده بود و بینی ظریف و زیبایش از عرق میدرخشید. طفلک بیچاره !
- من فقط مقدار کمی گرفتم .
در حالی که صدایش میلرزید ادامه داد: من تنها سه روبل از همسرتان پول گرفتم . . . ! نه بیشتر.
- دیدی حالا چطور شد؟ من اصلاً آن را از قلم انداخته بودم. سه تا از چهارده تا به کنار، میکنه به عبارتی یازده تا، این هم پول شما سهتا، سهتا، سهتا . . . یکی و یکی.
- یازده روبل به او دادم با انگشتان لرزان آنرا گرفت و توی جیبش ریخت .
- به آهستگی گفت: متشکّرم!
- جا خوردم، در حالی که سخت عصبانی شده بودم شروع کردم به قدم زدن در طول و عرض اتاق.
- پرسیدم: چرا گفتی متشکرم؟
- به خاطر پول.
- یعنی تو متوجه نشدی دارم سرت کلاه میگذارم؟ دارم پولت را میخورم؟ تنها چیزی میتوانی بگویی این است که متشکّرم؟
- در جاهای دیگر همین مقدار هم ندادند.
- آنها به شما چیزی ندادند! خیلی خوب، تعجب هم ندارد. من داشتم به شما حقه میزدم، یک حقهی کثیف حالا من به شما هشتاد روبل میدهم. همشان این جا توی پاکت برای شما مرتب چیده شده.
ممکن است کسی این قدر نادان باشد؟ چرا اعتراض نکردید؟ چرا صدایتان در نیامد؟
ممکن است کسی توی دنیا این قدر ضعیف باشد؟
لبخند تلخی به من زد که یعنی بله، ممکن است.
بخاطر بازی بیرحمانهای که با او کردم عذر خواستم و هشتاد روبلی را که برایش خیلی غیرمنتظره بود پرداختم.
برای بار دوّم چند مرتبه مثل همیشه با ترس، گفت: متشکرم!
پس از رفتنش مبهوت ماندم و با خود فکر کردم:
در چنین دنیایی چقدر راحت میشود زورگو بود
دکتر چخوف درنگاه گورگی و افتتاح سایت دکتر محمد علی اسلامی
نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
سایت زیر چهل وهشمین سایت مشاوره پزشکی است که در مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) شهرستان ارومیه مرکز همیشه قهرمان و سرسبز استان آذربایجان غربی افتتاح و بزودی با مدیریت پزشکی دلسوز و بسیار صبور بنام آقای دکتر محمدعلی اسلامی اداره خواهد شد .من نیز بعنوان طراح سایت برای ایشان در تمام زندگیشان از خداوند متعال آرزوی موفقیت خواستارم . طبق روال قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری این بار، دیدگاه ماکسیم گورگی نویسنده شهیر روسی در رابطه با دکتر آنتوان چخوف روسی که به حق رشته پزشکی را در تمام نوشته هایش به بهترین صورت نمایان ساخته و در تمام آثار از روانشناسی بسیار بی بدیل استفاده نموده است را مینویسم. ماکسیم گورگی در باره دکتر چهوف میگوید:"انسان وقتی داستان های چخوف را می خواند خود را در یکروز غمناک اواخر پائیز احساس می کند. هوا صاف و شفاف است، طرح درختها وخانه های تنگ و مردمان تیره و اندوهگین کاملاً آشکار است. همه چیز غریب، بی حرکت، بی امید و تنهاست. افق آبی رنگ و خالی، و به آسمان رنگ پریده ای منتهی می گردد. و نفس آن بر روی زمین بطور وحشتناکی یخ کرده است. زمین هم از گل و لای یخ بسته ای پوشیده شده است. فکر نویسنده بسان خورشید پائیزی با طرح خاصی جاده های یکنواخت، کوچه های کج و معوج، خانه های کثیفی که مردمان بیچاره و درمانده و ناچیز در آنها زندگی می کنند، مردمانی که از ناراحتی و تنبلی نزدیک است خفه بشوند و خانه ها را با جنجال و غو غای خواب آلوده و نامعقولی انباشته اند.
در آثار چخوف صفی از مردان و زنان از برابر ما می گذرند. آنها بنده عشقشان، بنده حماقتشان و بنده بیکارگی و غلام طمع خودشان هستند. و همه چیز خوب زندگی را برای خود می خواهند. بردگان ترسویی که به زندگی سیاهشان چسبیده اند. با انحراف، کج و کوله و بی هدف رد می شوند. زندگی را از حرفهای مفت و بی ربط خود راجع به آینده پر می کنند. و حس می کنند که در حال حاضر در جهان جایی برای آنها نیست.
غالب این مردمان خوابهای خوشی را جع به زندگی آینده بعد از دویست سال دیگر می بینند. اما خودشان به این فکر نمی افتند که از خود بپرسند اگر آنها بنشینند و به خواب و خیال بپردازند کی زندگی بشر را سر و سامان خواهد داد و او را سعادتمند خواهد کرد؟
پیشاپیش این مردم محزون وتیره دل و نومید انسان تیزبین بزرگ و دانشمندی قرار گرفته است. او به تمام ساکنین درمانده و افسرده کشورش نظر می اندازد با تبسمی محزون، با آهنگی ملایم و سرزنشی عمیق، با دردی در دل و انعکاسی از آن درد بر چهره، با صدایی صمیمی و زیبا به آنها می گوید:
دوستان من بد زندگی می کنید، اینگونه زیستن شرم آور است!
سرنوشت دکتر چخوف و افتتاح سایت دکترعلی روحانی نیا
نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
خوانندگان گرامی سایت فوق چهل وهفتمین سایت مشاوره پزشکی است که بزودی با مدیریت ، آقای دکتر علی روحانی نیا پزشک پیشکسوت با دنیایی از تجربه ، در مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) شهرستان ارومیه مرکز همیشه سر سبز و غیور آذربایجان غربی اداره خواهد شد و من نیز بعنوان طراح سایت ، برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان آرزوی سعادت و عاقبت بخیری را از خداوند متعال خواستارم و به رسم یابود نوشتاری در رابطه با دکتر مشهور روسی ، آنتوان چخوف می نویسم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز قرار گیرد : چخوف کار خود را به عنوان پزشک عمومى در دهکده ملیخووا ، در فاصله 80کیلومترى جنوب مسکو، آغازکرد. بیماران از 50کیلومترى آنجا، پیاده یا با گارى میآمدند تا پزشک جدید را ببینند. آنها سحرگاه در مقابل مطب به صف میایستادند و در برابر دریافت مراقبت هاى پزشکى معامله پایاپاى میکردند. چخوف جزئیات را ثبت میکرد، به رایگان دارو میداد و ظرف کمتر از 6 ماه ، 576ویزیت خانگى انجام داد. در ماه ژوئیه ، براىکمک به تحت کنترل درآوردن همه گیرى ویرانگر وبا به سمت مأمور سلامت عمومى ناحیه گماشته شد. درکمتر از 2 ماه ، تقریبا 1000 بیمار را ویزیت کرد. با شروع زمستان، همه گیرى وبا پایان یافت اما چخوف کاملا از پاىدرآمده بود.
روشن نیست که چرا با وجود مرگ برادرش نیکلاس در اثر سل ، او نسبت به حملات بیماری سل بی اهمیت بود. بیمارى او درساخالین بدتر شد اما در بازگشت به مسکو، تا سال 1897از دریافت مراقبت پزشکى امتناع کرد تا زمانیکه بیماری اورا به شدت مورد حمله قرار داد . بنا بر توصیه دکتر آلکسى اوسترومف ، -یکى از اساتید او در دانشکده پزشکى- چخوف براى علاج کامل ، به یالتا و سپس به یک مرکز نگهدارى بیماران مبتلا به سل در دریاى سیاه عزیمت کرد. البته ، او به جاى استراحت ،مشغول برنامه اى براى دریافت اعانه جهت احداث آسایش مسلولین شد.
در سال 1900 به عضویت «آکادمی علوم» درپترزبورگ انتخاب شد و نمایشنامه سه خواهر را هم در آن سال تنظیم کرد.
در این سال وضع جسمیش روز به روز بدتر می شد در سال 1901 با «اولگاکنیپر» ستاره «تاترهنری» مسکو ازدواج کرد .
او همچنین درهمین مدت 3 شاهکار خود را نوشت : "بانوى صاحب سگ(1899)، سه خواهر ( 1900)، و باغ آلبالو (1903)..
در ماه مه سال 1904 دیگر قادر نبود که از تخت به زیر آید و به اتفاق زنش به یک آسایشگاه آلمانی در «بادن وایلر» رفت و در همان آسایشگاه در سن چهل و چهار سالگی در ماه ژوئن سال 1904 بدرود زندگی گفت و جسدش را به مسکو حمل کردند و آنجا در گورستان کلیسای «نودویشی» دفن کردند.
کنستانتین استانیسلاوسکى، رئیس سالن تئاتر معروف هنر مسکو،تصمیم گرفت تا نخستین نمایش باغ آلبالو را در 17ژانویه سال 1907درگرامیداشت 44سالگى چخوف و 25ساله شدن عمر نویسندگى وى به نمایش درآورد.
آثار دکتر چخوف و افتتاح سایت دکتر وحید احمدی
نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
سایت فوق چهل وششمین سایت مشاوره پزشکی است که بزودی به مدیریت پزشکی آگاه و عاشق رشته پزشکی و رفع آلام بیماران بنام آقای دکتر وحید احمدی از فرزندان برومند آذربایجان در مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) شهرستان ارومیه مرکز استان همیشه سرسبز و غیور آذربایجان غربی افتتاح و شروع بکار خواهد کرد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت از خدواند متعال برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان آرزوی پیروزی و موفقیت را خواستارم . بر حسب سنت قبلی ، نوشته یادگاری این بار نیز در رابطه با دکتر مشهور روسی دکتر آنتوان چخوف مکتوب می نمایم که امیدوارم مرد پسند خوانندگان محترم نیز قرار گیرد : اولین اثر چخوف در روزنامه فکاهی «استروکوزا» انتشار یافت و در عرض هفت سالی که در دانشکده طب به تحصیل اشتغال داشت چهارصد اثر مختلف از داستان، رمان و یادداشت و مقاله و غیره انتشار داد که معروفترین آنها: «دکتر بی مریض»، «مرد زود رنج» و «برادرم» بود.
چخوف حدود400داستان کوتاه و 6 نمایشنامه بلند نوشت . شهرت او به عنوان نمایشنامهنویس به خاطر نمایشنامه هاى مرغ دریایی، عمو وانیا، سه خواهر و باع آلبالوست . یش از 70فیلم براساس نمایشنامه ها و داستانهاى وى ساخته شدهاند. قهرمانان اصلى نمایشنامه هاى او را بورژواهاى معمولى، ملاکان کوته فکر و آرسیتوکرات هاىکوچک تشکیل میدهند. آنها با واژگانى معمولى رنج هاى زندگى عادى را بیان میکنند. مطلب قابل توجه این نمایشنامه ها، نه حرکات نمایشی بلکه روانشناسی(امیدهاى بربادرفته ، فرصت هاى ازدست رفته ، دلدارى و پذیرش قضا و قدر) است . داستانهای کوتاه او قسمت هایى غیرقابل قضاوت ، بدون پایان ، فراموش نشدنى و در برخى موارد تکان دهنده از زندگى را یاد میکنند. این داستانها، امروزه همانقدر جدید و مبتکرانه هستند که یک قرن پیش بودهاند.
پزشکان، شخصیت هاى برجسته داستانهاى چخوف را تشکیل میدهندکه البته همیشه تحسین نمیشوند. درایوانف ، اولین نمایشنامه بلند چخوف ، دکر لوف نه تنها نمیتواند افسردگى ایوانف را تشخیص دهد بلکه از درمان بیمارى سل همسر وى نیز عاجز است . دورن ، یک پزشک دهکده درمرغ دریایی پس از 30سال طبابت همه چیز زندگى خود را از دست میدهد و مانند لوف بیش از آنکه شفادهنده باشد، اشتباه میکند. در سه خواهر، دکتر چبوتیکین یک شکست خورده الکلى، تصدیق میکند که تمام دانش خود درباره پزشکى را از یاد برده است . میخاییل آستروف ، پزشک دهکده درعمو وانیا زندگى خود را چنین توصیف میکند: "صبح تا شب را سر پا ، بدون لحظه اى آرامش سرى میکنم و سپس نگران از آنکه توسط بیمارى فراخوانده شوم ، زیر پتو میخوابم . در تمام این اوقات ، یک روز مرخصى هم نداشته ام ." مطمئنا ، این صداى دکتر چخوف است که از زبان دکتر آستوف میشنویم .
http://va1358.parsiblog.com
زندگینامه دکتر چخوف و افتتاح سایت دکترسعید دژ پسند
نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
سایتی که ملاحظه می کنید چهل و پنجمین سایت مشاوره پزشکی است که به لطف خداوند متعال در مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) شهرستان مرکز استان همیشه سرسبز و غیور آذربایجان غربی افتتاح شده که انشالله بزودی توسط پزشکی آگاه و علاقمند بنام آقای دکتر سعید دژپسند اداره خواهد شد .من نیز بعنوان طراح سایت از خداوند بزرگ آرزوی موفقیت و پیروزی برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان را خواستارم و طبق روال گذشته برای ایشان نیز نوشتار یادگاری این بار از زندگینامه مردی بزرگ ، بنام دکتر آنتوان چخوف روسی مینویسم که آثار ادبی اودر دنیا به دهها زبان ترجمه و منشر وصدها نمایشنامه نیز از آثار او تهیه و اجرا شده است .در این باره با هم میخوانیم : آنتوان چخوف در هفدهم ژانویه سال 1860 در "تاگانرک" به دنیا آمد. ابتدا در مدرسه یونانی "کلیسای امپراطور قسطنطنین" و بعد در مدرسه "گرامر" تاگانرک به تحصیل پرداخت.
چخوف تحصیلات پزشکى خود را در سال 1879در دانشکده پزشکى دانشگاه مسکو آغازکرد. در زمان دانشجویى، براى گذران زندگى خود و خانواده اش ، صدها داستان کوتاه نوشت .
چخوف دیپلم دانشکده پزشکی را در سال 1884 گرفت .تابستان آن سال برای استراحت به «بابکیو» رفت و در آنجا با «ساروین» مدیر روزنامه معروف پترزبورگ آشنا شد.
نامه های چخوف به ساورین معروف است و این مرد ناشر غالب آثار بعدی چخوف می باشد. در سال 1886 اولین نمایشنامه اش را به نام «آواز قو» در یک پرده تنظیم کرد و در سال 1877 مسافرتی به جنوب روسیه داشت که تأثیرات خاص آن سفر در اثر معروفش به نام «استپ» آشکار است.
آثار معروف چخوف در این سال عبارتست از «هنگام سحر» که مجموعه داستان است و «ایوانف» یک نمایش چهار پرده ای که هم در مسکو و هم در پترزبورگ به نمایش گذارده شده است.
در سال 1888 با جمعی از دوستان و از آن جمله «ساروین» به کریمه رفت و در آنجا داستانهای معروف «استپ، روشنایی ها، جشن تولد، زنگها» را نوشت و لطیفه ای به نام «خرس» در یک پرده تنظیم کرد.
در سال 1888 جایزه پوشکین (به مبلغ 500 روبل» به وسیله آکادمی علوم امپراطوری به او اعطا شد و در سال بعد عضو جمعیت دوستداران (ادبیات روسی) شد و در همین سال بود که نمایش «دیو جنگل» را در چهار پرده تنظیم کرد. لطیفه «خواستگاری» را در یک پرده و داستان معروف «افسانه خسته کننده، از دفتر یادداشت یک پیر مرد» را نوشت.
در 1891 «فراریان ساخالین»، «دوئل» و «زنان» را نوشت و سفری به اروپای غربی کرد. در سال 1892 به ایالت نوگورود رفت تا به قحطی زدگان آن ناحیه کمک کند و سازمانی برای امداد به آنها ایجاد کرد و خودش هم از مسکو به ده «میلخوف» نقل مکان کرد و در دهکده مزبور هم به مبارزه بر علیه بیماری وبا که تازه شایع شده بود پرداخت.
آثار معروفش در این سال عبارتست از داستانهای: اطاق شماره 6- ملخ- زوجه- در تبعید- همسایگان.
در سال 1893، «داستان مرد ناشناس» و یادداشتهای معروف مسافرت به سیبری را تحت عنوان «جزیره ساخالین» منتشر کرد.
دکترها توصیه کردند که به کریمه و یا جنوب فرانسه مسافرت کند و در این سالها و سالهای بعد بود که آثار زیر از زیر قلم استادانه چخوف به در آمد: «خانه با مزانین» نمایشنامه «شاهین دریا» داستان بلند «سه سال» و داستانهای کوتاه «جنایت»، آریادانا و «زن». و در سال 1897 به خرج خود در ده های روسیه از جمله همان دهکده ملیخوف مدرسه بنا کرد. برای راحتی دهقانان آن نواحی رنج بسیار برد و داستان های معروف «زندگی من»، موژیکها»، «درگاری» و «دریک نقطه محلی» را به رشته تحریر در آورد.
در این سال داستانهای «آدم توی جلد»، «یونچ»، «مستأجر»، «شوهر»، «خانم مامانی» را نگاشت و در سال بعد (سال 1899) داستانهای «خانم و سگ ملوسش» و «درراوین» را به رشته تحریر درآورد.
منشا آثاردکتر آنتوان چخوف و افتتاح سایت دکتر سپیده رضا زاده
نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
سایت زیرچهل و چهارمین سایت مشاوره پزشکی است که درمرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) شهرستان ارومیه مرکز همیشه سرسبز و قهرمان آذربایجان غربی افتتاح و انشالله بزودی با مدیریت پزشکی توانمندو باسواد و آگاه به مسایل روز پزشکی سرکار خانم سپیده رضا زاده اداره خواهد شد . من نیز بعنوان طراح سایت ، آرزوی موفقیت روزافزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان را از خداوند متعال خواستارم و طبق روال پستهای قبلی ، نوشتار یادگاری برای این همکار نوشته که امیدوارم که مورد توجه خوانندگان محترم سایت نیز قرار گیرد .نام دکتر آنتوان چخوف و آثار ادبی بسیار زیبایش زبان زد عام و خاص در تمام دنیاست ولی جالبترین موضوع در زندگی دکتر چخوف تاثیر شگرف رشته پزشکی در خلق آثارادبی او میباشد که در این رابطه از زبان خود دکتر آنتوان چخوف میخوانیم :
من آنتون چخوف در هفدهم ژانویه سال 1860 در "تاگانرک" به دنیا آمده ام. ابتدا در مدرسه یونانی "کلیسای امپراطور قسطنطنین" به تحصیل می پرداختم بعد در مدرسه "گرامر" تاگانرک به تحصیل خود ادامه دادم. در سال 1879 به دانشگاه مسکو رفتم و در دانشکده پزشکی نام نویسی کردم. در آن موقع عقیده مبهم و اطلاع گنگی از دانشکده ها داشتم و یادم نیست که چرا دانشکده پزشکی را انتخاب کردم. اما بعدها هم از این انتخاب خود پشیمان نشدم. در همان سال اول دانشکده به نویسندگی در مجلات هفتگی و روزنامه ها پرداختم و وقتی دانشکده را تمام کردم نویسندگی حرفه ام شده بود. در سال 1888 جایزه پوشکین به من عطا شد در سال 1890 به جزیره ساخالین رفتم که کتابی درباره تبعیدیها بنویسم.
در زندگی ادبی بیست ساله ام صرفنظر از گزارشهای حقوقی، یادداشتها مقالاتی که روز به روز در روزنامه انتشار دادم ام -که پیدا کردن و جمع آوری آنها مشکل است- بیش از سیصد داستان و افسانه نوشته و به چاپ رسانده ام. نمایشنامه هم برای تئاتر تنظیم کرده ام.
بی شک تحصیلات من در دانشکده پزشکی تأثیر مهمی بر آثار ادبیم داشته است. اطلاعات پزشکی نیروی مشاهده مرا تقویت کرده است و دانش مرا نسبت به جهان و مردم غنی و سرشار کرده است. ارزش حقیقی این علم و تأثیر آن را در آثار ادبی من فقط یک دکتر می تواند درک بکند و بعلاوه تأثیر مستقیم علم پزشکی در آثار من چنان بوده که از خیلی اشتباهات بر کنار مانده ام. آشنایی من با علوم طبیعی و با متد و روش علمی همیشه مرا در راه منطقی نگاه داشته است و من تا آنجا که ممکن بوده است کوشیده ام که اصول علمی را مورد ملاحظه قرار بدهم و آنجا که رعایت و پیروی از اصول علمی امکان نداشته است اصلاً از نوشتن چنان مطلبی صرفنظر کرده ام.
این را باید اضافه کنم که ابداع هنری همیشه با اصول علمی وفق نمی دهد. مثلاً محال است که روی صحنه، مرگ یک نفر سم خورده را ،آنگونه که در عالم واقع اتفاق می افتد نشان داد. اما می توان با رعایت اصول علمی آن صحنه را به طبیعت نزدیک کرد. چنانکه خواننده یا تماشاچی در عین حالی که کاملاً به ساختگی بودن و عدم واقعیت آن صحنه واقف است ،دریابد که با نویسنده مطلعی سرو کار دارد.
تویی آن موج سرگردان, منم آن ساحل تنها
اثر : پویا
تویی آن موج سرگردان, منم آن ساحل تنها
که میکوبی به قلب من ز خشمت هر زمان تیری
گریزم نیست از عشقت که هم دوری و هم نزدیک
دل من قاب تنهایی تو در این قاب تصویری
هنوزم تو برای من همون عشق نفسگیری
اگر چه یک نفس دیگر سراغم را نمیگیری
تو با من نیستی اما جدا هم نیستی از من
نه می مانی کنار من, نه در قلبم تو میمیری
تو میمیری
منم خو کرده ی دردی که درمانش نمی بینم
یقین در سرنوشت من تو دست سرد تقدیری
تو دست سرد تقدیری
تویی آن موج سرگردان, منم آن ساحل تنها
که میکوبی به قلب من ز خشمت هر زمان تیری
گریزم نیست از عشقت که هم دوری و هم نزدیک
دل من قاب تنهایی تو در این قاب تصویری
منم خو کرده ی دردی که درمانش نمی بینم
یقین در سرنوشت من تو دست سرد تقدیری
تو دست سرد تقدیری
تویی آن موج سرگردان, منم آن ساحل تنها
که میکوبی به قلب من ز خشمت هر زمان تیری
گریزم نیست از عشقت که هم دوری و هم نزدیک
دل من قاب تنهایی تو در این قاب تصویری
تویی آن موج سرگردان, منم آن ساحل تنها
که میکوبی به قلب من ز خشمت هر زمان تیری
گریزم نیست از عشقت که هم دوری و هم نزدیک
دل من قاب تنهایی تو در این قاب تصویری
http://www.sahand272.blogfa.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
یادمه اون روزها چقدرمیخندیم وافتتاح سایت دکتر صادق بسایی
نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
الحمدلله چهل و سومین سایت مشاوره پزشکی مرکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه مرکز همیشه سر سبز و غیور آذربایجان غربی افتتاح و بزودی سایت فوق با مدیریت پزشکی علاقمندو با سواد و عاشق رفع آلام بیماران درد مند بنام آقای دکتر صادق بسایی از فرزندان آذربایجان همیشه قهرمان اداره خواهد شد .و اینجانب به عنوان طراح سایت از خداوند متعال برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان آرزوی توفیق و پیروزی را خواستارم .و طبق روال گذشته ، نوشته یادگاری برای ایشان تقدیم میکنم که انشالله مورد توجه خوانندگان محترم نیز قرار گیرد : فارغ از بازیهای الک و دولک ، هفت سنگ خسته به کنج خانه خشتی مان می خزیدیم و با کشمش پاک کرده مادر همراه سنجد ، لحظاتی را درازکش می آسودیم.یادمه که در محله یمان کمتر کسی تلویزیون داشت ، گاها روزهایی تلویزیون کمدی کلاسیک نشان میدادو ما غرق در صحنه های خنده دارشان ،قایق آرزوهای کودکانه خود را روی تخته سفید دلمان نقاشی می کردیم .یادمه چارلی چاپلین با اون فیلم عصر جدیدش، تا ساعتها نمایانگر صورتهای خندان و دندانهای سفیدمان می شد. در خیابان آرام اش ، چنان انفجار خنده در روحمان پدیدار می گردید که تصویر روح و جسمان یکسان دیده میشد !!.وه چقدر با نقشهای هارول لوید ریز نقش ، دم ساز شده و با او می دویدیم و با او به زمین خورده و از درختی تاب میخوردیم .یادمه با نورمن ویزدوم ،در نقش پلیس قلابی چه آرزوهایی را در دنیای خیالی مان به واقعیت تبدیل نمی کردیم ؟.یادمه در فروشگاه برزگ برادران ماکس ، همه خانه را همانند آن فروشگاه به هم ریخته و ساعتها با لش ها را به سر و کله همدیگر می زدیم .یادمه خنگ بازیهای خودمان را با لورل و هاردی ، تقسیم میکردیم .یادمه و یادته !!در همه حال میخندیم و می خندیم .چه خوب بود روزهایی را که با هم می خندیم ، حال چه شده که امروزه دیگر صدای پای آب سهراب ، را نمی شنویم و مرثیه شهادت آهنگران را درک نمی کنیم !!؟.کاش میدانستم سمعک گوشها از چه نوعی هستند ؟!! من نیز از آن نوع می خریدم . نمی دانم چرا آرامش در دلم غریبه شده و چشمانم برای هیچ ، سوسو می زنند ؟!!.عزیزم، من که داستان و راستان ناتمام نیستم !! هر چند ظاهرا من در تو تمام شده باشم ، بهرحال یادمه اون روزها چقدر میخندیم .