درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

فرشته اي در انتظار من ..............

روزي كودكي خواست به دنيا بيايد.از خدا پرسيد:"به

من گفته اند امروز من را به زمين مي فرستي.اما

چه طور مي توانم آنجا زندگي كنم؟

من خيلي وچك و نا توانم."

خدا گفت :"عزيزم!از ميان همه فرشتگانم يكي از آن ها را براي

تو انتخاب كرده ام او منتظر توست و از تو مراقبت خواهد كرد .

كودك گفت:"اما خدايا! من در بهشت كاري نمي كنم

جز خواندن و خنديدن و همين مرا شاد مي کند."

خدا گفت :"در آنجا فرشته ي تو برايت آواز خواهد خواند و تورا

خواهد خنداد.او تو را شاد خواهد كرد."

كودك گفت:"وقتي مردم حرف مي زنند من زبان آن هارا نمي فهمم،

چه كار كنم؟"

خدا گفت:"فرشته ي تو زيباترين و شيرين ترين حرف هارا به

تو خواهد گفت كه تا به حال نشنيده اي.

او با صبر و حوصله زبان آن هارا به تو ياد خواهد داد ."

كودك گفت:" خدايا وقتي مي خواهم با تو صحبت كنم چه كار

بايد بكنم؟"خدا گفت:"فرشته ي تو دستانت را بالا خواهد برد

و دعا كردن را به تو ياد خواهد دادو من صدايت را خواهم شنيد.

كودك گفت:"شنيدم روي زمين آدمهاي بد هم زندگي مي كنند

كارهاي زشت و ناپسند انجام مي دهندوچه كسي ازمن در برابرآنها

دفاع خواهد كرد؟"

خدا گفت:"فرشته ي تو از تو دفاع خواهد كرد ، حتي اگر جان

او به خطر بيفتد.توازهر چيز ديگري براي وبا ارزش تري."خدا لبخند زد

و ادامه داد:"فرشته ات به تو يادمي دهد چگونه خوب باشي

و خوب زندگي كني و پاك ومنزه به سوي من برگردي

و از نگاه به او خواهي دانست كه من هميشه با توام."

آن گاه صداهايي از زمين به آن ها رسيد و كودك مي دانست وقت رفتن

رسيده است.كودك به خدا گفت:"خدايا حالا كه بايد بروم

مي توني اسم فرشته ام را به من بگويي تا او را بشناسم؟"

و خدا گفت:"نام واقعي فرشته ات مهم نيست

تو او را "مادر"صدا خواهي كرد...............