امشب از آسمان ديده ي توروي شعرم ستاره مي بارددر سکوت سپيد کاغذهاپنجه هايم جرقه مي کاردشعر ديوانه ي تب آلودمشرمگين از شيار خواهش هاپيکرش را دوباره مي سوزدعطش جاودان آتش هاآري،آغاز دوست داشتن استگرچه پايان راه نا پيداستمن به پايان دگر نينديشمکه همين دوست داشتن زيباست××××××××××××××××××××××××××××
از مطلب مفيدت ممنون.
متاسفانه مدگرايي مسير خوبي را نمي رود.