با پاره هاي گل كه حرف ميزني.؟
دهانت معطر ميشود.
بوي واقعه ميگيرد پلكهايت.
با پاره هاي گل كه حرف ميزني..
دلت ميشود شمس.
با اين پاره ها. كوه سجده كرده است
.بايد صبور بود بايد زيبا ديد. بايد روشن ايستاد.
بايد پاره پاره سوخت. اين شناسنامه زخم است
.چقدر گلي اي ايه تشنه. اي ايه تابناك.
اي ايه گريبان چاك. چقدر سينه ات نيستاني ايست.
.چه بوي خوشي داري. اي ايه استخوان شكسته در گلو.
اي ايه صورت بنفش.چقدر فوارهء زخم هايت اندو ه ناگ است.
اي پاره پاره بر نيزه ها. در طلوع.اي افتاب بر پيشاني نجف داغ ناك.
.دريا دريا تشنهء نام سرخ توايم. يا علي
تا درودي بدرود
كمترين شما.سلطان عشق