زندگینامه دکتر سعید مالک بنیانگذار اورولوژی ایران
(افتتاح سایت مشاوره تخصصی اورولوژی دکتر افشین بدل زاده)
نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
این سایت پنجاه و پنجمین سایت مشاوره پزشکی است که به مدیریت پزشکی باسواد ،جوان وعلاقمند به مسایل رفع آلام بیماران بنام آقای دکترافشین بدل زاده رزیدنت رشته اورولوژی در مرکز اموزشی درمانی امام خمینی (ره)ارومیه سرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری این بار زندگینامه یکی از بزرگترین اورولوژیستهای ایرانی وبنیانگذاررشته اورولوژی در ایران ،ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود.دراین باره با هم میخوانیم:
مرحوم دکتر سعید مالک ملقب به لقمان الملک در حدود سال (1906) فارغ التحصیل دانشکده پزشکی پاریس شدند و نزد استاد ماریون اورولوژی را تعلیم دیدند. مرحوم پروفسور یحیی عدل که پدر جراحی ایران بودند ایشان شخصاً در سرویس بیمارستان سینا حدود 300 نفر را فارغ التحصیل جراحی کردند که هر کدام از این متخصصین در دانشکده شهرستان های مختلف استاد بودند و به تعلیم اطبا می پرداختند. مرحوم دکتر کرمانشاهی در حدود 120 سال پیش بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه طب پاریس به ایران آمد و شاید در آن زمان جراح منحصر به فرد ایرانی بود که یکی از سالن های دانشکده تهران را به نام او گذاردند. ایشان تا آنجایی که ما اطلاع داریم طبیب ضعفا و فقرا بودند حتی در آن دوره شاهزاده ها برای او درشکه می فرستادند اما ایشان تا زمانی که از بیماران مستضعف دیدن نمی کرد نزد آنها نمی رفت. مرحوم دکتر میر مرد بزرگواری بود. ایشان در مدرسه طب با همکاران و دیگران با تندی زیادی برخورد می کرد اما به گونه ای باور نکردنی با بیماران مهربان بود.
• فعالیت های دکتر مالک در ایران
سال های زیادی می گذشت که جراحی تخصصی ادرار زیرمجموعه جراحی عمومی بود تا اینکه سرانجام با مذاکراتی که بین استاد فقید مرحوم دکتر سعید مالک که تخصص اورولوژی را در حدود سال 1906 در فرانسه تحت نظر پروفسور ماریون تعلیم دیده بودند و سال ها در بیمارستان سینا فعالیت داشتند و پروفسور یحیی عدل که در آن زمان رئیس انجمن کیلینیسین های جراحی ایران و همچنین جراح ارشد بیمارستان سینا بودند صورت گرفت و قرار بر این شد که رشته اورولوژی به صورت تخصصی شناخته شود. در سال 1340 مرحوم دکتر سعید مالک بازنشسته شد و بخش ایشان در بیمارستان سینا که 50 تختخواب داشت به ریاست دکتر معتمد درآمد و در سال 1348 در حالی که به دو بخش تقسیم شده بود تا سال 1358 با ریاست آقای دکتر علاءالدین منوچهری اداره می شد. پدر اورولوژی ایران دکتر سعید مالک ملقب به لقمان الملک بودند که شاگردان زیادی در رشته اورولوژی نزد او تعلیم دیدند.
• تاسیس انجمن اورولوژی
سرانجام در تاریخ 17 خرداد سال 1338 هسته اولیه استقلال و شناسایی تخصصی رشته اورولوژی در ایران اعلام شد که اعضای آن به شرح زیر بودند:
ریاست انجمن: مرحوم دکتر سعید مالک
نواب رئیس: مرحوم دکتر مهدی پزشکان، دکتر یحیی معاصر، مرحوم دکتر معتمد و دکتر علاءالدین منوچهری
دبیر انجمن: دکتر محمود جهرمی
خزانه دار: مرحوم دکتر ابوالملوکی
مشاور: دکتر فرور
افتتاح سایت مشاوره تخصصی جراحی مغز واعصاب دکتر حمید جنگی اقدم
(به انضمام زندگینامه پرفسور سمیعی از جراحان بزرگ مغز واعصاب دنیا )
نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
این سایت پنجاه و چهارمین سایت مشاوره پزشکی است که به مدیریت پزشکی بسیاربا اخلاق ، باسواد ،جوان وعلاقمند به مسایل رفع آلام بیماران بنام آقای دکترحمید جنگی اقدم متخصص جراحی مغز واعصاب در مرکز اموزشی درمانی امام خمینی (ره)ارومیه سرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری این بار زندگینامه یکی از بزرگترین جراحان ایرانی مشهور دردنیا بنام آقای پروفسور مجید سمیعی که به حق افتخار بزرگی برای ایران اسلامیمان میباشند ،ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود.دراین باره با هم میخوانیم:
پروفسور سمیعی ایجاد کننده زیر شاخه از جراحی مغز ، به نام جراحی قاعده مغز است و در زمینه جراحی میکروسکوپی مغز ابداع کننده روشهای تازه و بی نظیری بوده است .وی مدتها ریاست مجمع جهانی جراحان مغز و اعصاب جهان را داشته ، محل کار او در حال حاضر در هانوفر آلمان و در انستیتوی بین المللی دانش نورولوژی یا INI است . در این موسسه پیچیده ترین جراحی های مغز انجام می شود .ساختمان این انستیتو از لحاظ معماری ، شاهکار محسوب می شود ، چرا که به پیشنهاد دکتر سمیعی آرشیتکت ها آن را به شکل مغز انسان ساخته اند . پروفسور سمیعی یکی از مشهورترین جراحان مغز و اعصاب و بنیانگذار رشته جراحی قاعده جمجمه در جهان است .
کتب تالیف شده :
Pneumoenzephalo-Tomographie
Aspects Modicales de la Chirurgie des Nerfs Periphriques
The Cranial Nerves
Traumatology of the Skuall Base
Surgery in around the Brain Str
M and the Third Ventricle
Scull Base Surgery
Nerve Lesions Modeme Verfahren der Rekonstruktion von
knochenstrukturen Gefab-und Nervennaht sowie Peripheral
Proceeding of the 1 international Skull Base Congress
Surgery of the Sellar Region and Paranasal Sinuses
Surgry of Skull Base Meningiomas
Surgery of the Clivus
پرفسور مجید سمیعی چهره ماندگارسال 1385 که روز 22آبان ماه معرفی شد از استادان برجسته جهانی است که شرح حال ایشان در پی می آید :
پروفسور مجید سمیعی در مرداد ماه سال 1316در شهرستان رشت در خانواده ای فرهنگی چشم به جهان گشود وی پس از اتمام دوران متوسطه در کشور در سال 1335برای ادامه تحصیل به خارج از کشور سفر کرد ودر آلمان غربی ساکن شد وتوانست در رشته بیولوژی وپزشکی در دانشگاه به تحصیل مشغول شود وادامه تحصیل وتخصصش را در رشته جراحی مغز و اعصاب تحت نظر پروفسور کورت شورمن تکمیل واعتلاء بخشد وسرانجام در سال 1349دراین رشته حائزشد .
اودر سال 1351به درجه پروفسوری جراحی مغز واعصاب نایل شد واز آن جا که جراحی مغز به دلیل فوق العاده پیچیده بودن آن وارتباط با اعصاب حسی و حرکتی در سایر اندام ها به خصوص صورت تاثیرداشت و انجام عمل جراحی نیز با عوارضی همراه بوده همین عامل موجب شده تا او برای رفع این نقیصه و بخشیدن زندگی سالم و کاهش آلام ورنج همنوعانش دست به مطالعات گسترده ای در خصوص ساختار پیچیده مغز بزند تا بلکه روشی بیابد تا هم عوارض عمل جراحی پس از مغز کاهش یابد وبه صفر برسد وهم این که انسان ها به زندگی توام با سلامت باز گردند .
داستان چنین رقم خورد که توانست در پی سلسله مطالعات و تحقیقات علمی ، نخستین جراحی میکروسکوپی مغز را در سال 1356در دنیا ابداع و به سرانجام برساند و پشت بند آن هم وی اولین پزشکی بود که توانست عمل جراحی قاعده جمجمه را در دنیا ابداع کند ، که مورد توجه جراحان تراز اول دنیا قرار گیرد .
عطش پروفسور به خدمت وصفتی هم چون خورشید واقیانوس داشتن موجب شد تا در وگهر های دانش و تجربه خویش را درقالب برگزاری ها ی دوره های آموزشی به دیگر جراحان دنیا انتقال دهد .
برای ایرانیان دنیا همین بس که با همت پروفسور سمیعی امروزه در تمام کشور های جهان انجمنی تحت عنوان جراحان قاعده جمجمه با 1200جراح حاذق تشکیل شده که هر سال در قالب کنگره علمی ، جراحی قاعده جمجمه مغز از طریق ویدئو پروژکشن به شاهد آخرین دستاوردهای علمی جراحی پروفسورهستند و با استفاده از دوربین های مدار بسته به صورت مستقیم عمل جراحی وی را مشاهده و باتکنیک های جدید پزشکی و آموزشی می بینند .
پروفسور سمیعی که دردهه 1350تصمیم گرفت تخصصی ترین بیمارستان جراحی مغز را در شهر هانوفر آلمان که معماری آن شبیه مغز انسان است را تامین کند و خوشبختانه در این کار هم موفق شد .پروفسور سمیعی در سال 1367کرسی جراحی مغز واعصاب هانوفر آلمان را پذیرفت وهمزمان با عنوان ریاست فدراسیون جهانی انجمن های قاعده جمجمه برگزیده شده در این سال صدراعظم آلمان به پاس خدمات وی د رجراحی مغز واعصاب نشان درجه یک دولت آلمان غربی را به وی اعطا نمود .
پروفسور سمیعی مجموعه ادبیات علمی خودرا تاکنون د رقالب 13 کتاب و بیش از 200مقاله علمی منتشر کرده که مهم ترین مرجع برای جراحان مغز واعصاب دنیا به شمار می آید .
پروفسور سمیعی ، در خصوص این که مهم ترین اهدافش از آموزش متخصصان ایرانی چیست گفت :« می خواهم تازه های پزشکی در زمینه مغز واعصاب هر چه سریع تر به کشور عزیزم ایران منتقل شود .»
عاشقان درآینه قلب مریم حیدر زاده
وقتی ستاره من شدی هیچ تلسکوپی هنوز تو رو ندیده بود و یا کشفت نکرده بود ، وقتی کهکشان من بودی هیچ منجمی هنوز به بودنت پی نبرده بود ، وقتی دروازه بان دروازه دلم شدی هنوز خط هیچ دروازه ای رو نکشیده بودن ، وقتی مجنونت شدم صحرا هنوز افتتاح نشده بود ، وقتی تو زیبای من شدی هنوز نیمی از ماه برای کل دنیا ناشناخته بود، وقتی صدات کردم هنوز کسی معنی انعکاس صدا رو نمیفهمید ، وقتی که در حال اشک ریختن گفتم عاشقت شدم هیچ کس اشک رو دلیلی برای عاشق شدن نمیدونست ، وقتی دنیای من شدی همه فکر میکردند دنیا یعنی یک عالمه انسان ، خلاصه وقتی تو رو پیدا کردم همه گم شده بودن چون تو برام همه شده بودی . پس به اندازه تمام شدن ها و نشدن ها ، بودن ها و نبودن ها ، باید ها و نباید ها دوست دارم .
نوشته : مریم حیدرزاده
انتخاب : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
http://www.sahand272.blogfa.com/ http://www.rs272.parsiblog.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
داستان مغروق ازدکترچخوف وافتتاح سایت دکترعطا الله علیالی
نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
این سایت پنجاه و سومین سایت مشاوره پزشکی است که به مدیریت پزشکی با تجربه و وعلاقمند به مسایل رفع آلام بیماران بنام آقای دکتر عطاعلیالی در اورژانس مرکز اموزشی درمانی امام خمینی (ره)ارومیه سرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری باز این بار از آثار کلاسیک پزشک شهیر روسی بنام دکتر آنتوان چخوف که به حق تمام ریزه کاریهای رشته پزشکی را در داستانها و نمایشنامه هایش به بهترین صورت جلوه گر نموده است ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود.دراین باره داستان کوتاه مغروق از دکتر انتوان چخوف را با هم میخوانیم:
در خیابان ساحلی یک رودخانه ی بزرگ کشتی رو ، غلغله برپاست ــ از نوع غلغله هایی که معمولاً در نیمروز گرم تابستانی برپا میشود. گرماگرم بارگیری و تخلیه ی کرجیها و بلمهاست. فش فش کشتیهای بخار و ناله و غژغژ جرثقیلها و انواع فحش و ناسزا به گوش میرسد.
هوا آکنده از بوی ماهی خشک و روغن قطران است … هیکلی کوتاه قد با چهره ای سخت پژمرده و پف کرده که کتی پاره پوره و شلواری وصله دار و راه راه به تن دارد به کارگزار شرکت کشتیرانی « شچلکوپر » که همانجا در ساحل ، بر لب آب نشسته و چشم به راه صاحب بار است نزدیک میشود. کلاه کهنه و مندرسی با لبه ی طبله کرده بر سر دارد که از جای نشانش پیداست که زمانی کلاه یک کارمند دولت بوده است … کراواتش از یقه بیرون زده و بر سینه اش ول است … به شیوه ی نظامی ها ادای احترام میکند و با صدای گرفته اش خطاب به کارگزار میگوید:
ــ سلام و درود فراوان به جناب تاجر باشی! درود عرض شد! حضرت آقا خوش ندارند یک کسی را در حال غرق شدن ببینند؟ منظورم یک مغروق است.
کارگزار کشتیرانی می گوید:
ــ کدام مغروق ؟
ــ در واقع مغروقی در کار نیست ولی بنده می توانم نقش یک مغروق را ایفا کنم. بنده خودم را در آب می اندازم و جنابعالی از تماشای منظره ی غرق شدن یک آدم مستفیض میشوید! این نمایش بیش از آنکه غم انگیز باشد ، با توجه به ویژگیها و جنبه ی خنده آورش ، مسخره آمیز است … جناب تاجر باشی ، حالا اجازه بفرمایید نمایش را شروع کنم!
ــ من تاجر نیستم.
ــ ببخشید … میل پاردون (به فرانسه: هزار بار معذرت) … این روزها تجار هم به لباس روشنفکرها در آمده اند بطوری که حتی حضرت نوح هم نمیتواند تمیز را از ناتمیز بشناسد. حالا که جنابعالی روشنفکر تشریف دارید ، چه بهتر! … زبان یکدیگر را بهتر میفهمیم … بنده نجیب زاده هستم … پدرم افسر ارتش بود ، خود من هم برای کارمندی دولت نامزد بودم … و حالا ، حضرت اجل ، این خادم عالم هنر ، در خدمت شماست … یک شیرجه در آب و تصویری زنده از یک مغروق!
ــ نه ، متشکرم …
ــ اگر نگران جنبه ی مالی قضیه هستید باید از همین حالا خیالتان را آسوده کنم … با جنابعالی گران حساب نمیکنم … با چکمه دو روبل و بی چکمه فقط یک روبل …
ــ اینقدر تفاوت چرا ؟
ــ برای اینکه چکمه گرانترین جزء پوشاک انسان را تشکیل میدهد ، خشک کردنش هم خیلی مشکل است ؛ ergo (به فرانسه: بنابراین) اجازه میفرمایید کاسبی ام را شروع کنم ؟
ــ نه جانم ، من تاجر نیستم. از این جور صحنه های هیجان انگیز هم خوشم نمی آید …
ــ هوم … اینطور استنباط میکنم که احتمالاً جنابعالی از کم و کیف موضوع اطلاع درستی ندارید … شما تصور میفرمایید که بنده قصد دارم شما را به تماشای صحنه های ناهنجار خشونت بار دعوت کنم اما باور بفرمایید آنچه در انتظار شماست نمایشی خنده آور و هجو آمیز است … نمایش بنده سبب آن میشود که لبخند بر لب بیاورید … منظره ی آدمی که لباس بر تن شنا میکند و با امواج رودخانه دست و پنجه نرم میکند در واقع خیلی خنده آور است! در ضمن … پول مختصری هم گیر بنده می آید .
ــ بجای آنکه از این نمایشها راه بندازید چرا به یک کار جدی نمی پردازید ؟
ــ می فرمایید کار ؟ … کدام کار ؟ شغل در شأن یک نجیب زاده را به عذر دلبستگی ام به مشروبات الکلی از بنده مضایقه میکنند … گمان میکنید انسان تا پارتی نداشته باشد میتواند کار پیدا کند؟ از طرف دیگر بنده هم به علت موقعیت خانوادگی ام نمیتوانم به کارهای معمولی از قبیل عملگی و غیره تن بدهم.
ــ چاره ی مشکل شما آن است که موقعیت خانوادگی تان را فراموش کنید.
هیکل سر خود را متکبرانه بالا میگیرد ، پوزخندی تحویل مرد می دهد و می پرسد:
ــ گفتید فراموشش کنم ؟ جایی که حتی هیچ پرنده ای اصل و نسب خود را فراموش نمیکند توقع دارید که نجیب زاده ای چون من موقعیت خانوادگی اش را به بوته ی فراموشی بسپرد؟ گرچه بنده فقیر و ژنده پوش هستم ولی غر … و … ر دارم آقا! … به خون اصیلم افتخار میکنم!
ــ در عجبم که غرورتان مانع آن نمیشود که این نمایشها را راه بندازید …
ــ از این بابت شرمنده ام! تذکر جنابعالی در واقع بیانگر حقیقتی تلخ است. معلوم میشود که مرد تحصیل کرده ای هستید. ولی به حرفهای یک گناهکار ، پیش از آنکه سنگسارش کنند باید گوش بدهند … درست است که بین ما آدمهایی پیدا میشوند که عزت نفسشان را زیر پا میگذارند و برای خوش آمد مشتی تاجر ارقه حاضر میشوند به سر و کله ی خود خردل بمالند یا مثلاً صورتشان را در حمام با دوده سیاه کنند تا ادای شیطان را در آورده باشند و یا لباس زنانه بپوشند و هزار جور بیمزگی و جلفبازی در بیاورند اما بنده … بنده از اینگونه ادا و اطوارها احتراز میجویم! بنده به هیچ قیمتی حاضر نیستم محض خوشایند و تفریح تاجر جماعت ، به سر و کله ام خردل و حتی چیزهای بهتر از خردل بمالم ولی اجرای نقش یک مغروق را زشت و ناپسند نمیدانم … آب ماده ای سیال و تمیز. غوطه در آب ، جسم را پاکیزه میکند ، نه آلوده. علم پزشکی هم مؤید نظر بنده است … در هر صورت با جنابعالی گران حساب نمیکنم … اجازه بفرمایید با چکمه ، فقط یک روبل …
ــ نه جانم ، لازم نیست …
ــ آخر چرا ؟
ــ عرض کردم لازم نیست …
ــ کاش می دیدید آب را چطور قورت می دهم و چطور غرق می شوم! … از این سر تا آن سر رودخانه را بگردید کسی را پیدا نمیکنید که بتواند بهتر از من غرق شود … وقتی قیافه ی مرده ها را به خودم میگیرم حتی آقایان دکترها هم به شک و شبهه می افتند. بسیار خوب آقا ، از شما فقط 60 کوپک میگیرم آنهم بخاطر آنکه هنوز دشت نکرده ام … از دیگران محال است کمتر از سه روبل بگیرم ولی از قیافه ی جنابعالی پیدا است که آدم خوبی هستید … بنده با دانشمندهایی چون شما ارزان حساب میکنم …
ــ لطفاً راحتم بگذارید!
ــ خود دانید! … صلاح خویش خسروان دانند … ولی می ترسم حتی به قیمت ده روبل هم نتوانید غرق شدن یک آدم را ببینید.
سپس هیکل ، همانجا در ساحل ، اندکی دورترک از کارگزار می نشیند و جیبهای کت و شلوار خود را فس فس کنان میکاود …
ــ هوم … لعنت بر شیطان! … توتونم چه شد؟ انگار در بارانداز جاش گذاشتم … با افسری بحث سیاسی داشتم و قوطی سیگارم را در عالم عصبانیت همانجا جا گذاشتم … آخر میدانید این روزها در انگلستان صحبت از تغییر کابینه است … مردم حرفهای عجیب و غریبی میزنند! حضرت اجل ، سیگار خدمتتان هست؟
کارگزار سیگاری به هیکل تعارف میکند. در همین موقع تاجر صاحب بار ــ مردی که کارگزار منتظرش بود ــ در ساحل نمایان میشود. هیکل شتابان از جای خود میجهد ، سیگار را در آستین کتش پنهان میکند ، سلام نظامی میدهد و با صدای گرفته اش میگوید:
ــ سلام و درود فراوان به حضرت اجل! درود عرض شد!
کارگزار رو میکند به تاجر و می گوید:
ــ بالاخره آمدید ؟ مدتی است منتظرتان هستم! در غیاب شما ، این آدم سمج پدر مرا در آورد! با آن نمایشهایش دست از سر کچلم بر نمیدارد! پیشنهاد میکند 60 کوپک بگیرد و ادای آدمهای مغروق را در بیاورد …
ــ شصت کوپک ؟ … می ترسم زیادت بکند داداش! مظنه ی شیرین اینجور کارها 25 کوپک است! … همین دیروز سی تا آدم بطور دستجمعی غرق شدن مسافرهای یک کشتی را نمایش دادند و فقط 50 کوپک گرفتند … آقا را! … شصت کوپک! من بیشتر از 30 کوپک نمیدهم.
هیکل ، باد به لپ های خود می اندازد و پوزخند می زند و می گوید:
ــ 30 کوپک ؟ … می فرمایید قیمت یک کله کلم بابت غرق شدن ؟! … خیلی چرب است آقا! …
ــ پس فراموشش کن … حال و حوصله ات را ندارم …
ــ باشد … امروز دشت نکرده ام وگرنه … فقط خواهش میکنم به کسی نگویید که 30 کوپک گرفته ام.
هیکل چکمه ها را در می آورد ، اخم میکند ، چانه اش را متکبرانه بالا میگیرد ، به طرف رودخانه میرود و ناشیانه شیرجه میزند … صدای سقوط جسم سنگینی به درون آب شنیده میشود … لحظه ای بعد ، هیکل روی آب می آید ، ناشیانه دست و پا میزند و میکوشد قیافه ی آدمهای وحشت زده را به خود بگیرد … اما بجای وحشت از شدت سرما میلرزد …
مرد تاجر فریاد میکشد:
ــ غرق شو! غرق شو! چقدر شنا میکنی؟ … حالا دیگر غرق شو! …
هیکل چشمکی میزند و بازوانش را از هم میگشاید و در آب غوطه ور میشود. همه ی نمایشش همین است! سپس ، بعد از « غرق شدن » ، از رودخانه بیرون می آید ، 30 کوپک خود را میگیرد و خیس و لرزان از سرما در امتداد ساحل به راه خود ادامه میدهد.
افتتاح سایت دکترسید سجاد سیدسحاب و داستان صدف ازدکترچخوف
نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
این سایت پنجاه و دومین سایت مشاوره پزشکی است که به مدیریت پزشکی بسیار صبوروبا حوصله ودنیایی از تجربه وخوش اخلاق بنام آقای دکتر سید سجاد سید سحاب در اورژانس مرکز اموزشی درمانی امام خمینی (ره)ارومیه سرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری باز این بار از آثار کلاسیک پزشک شهیر روسی بنام دکتر آنتوان چخوف که به حق تمام ریزه کاریهای رشته پزشکی را در داستانها و نمایشنامه هایش به بهترین صورت جلوه گر نموده است ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود.دراین باره داستان کوتاه صدف از دکتر انتوان چخوف را با هم میخوانیم:
درمان اورژانسی انواع خونریزی (قسمت دوم ) نوشته: الهام امان پور و ژاله رحیمیدانشجویان پرستاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه ویراستارعلمی :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
روش بستن تورنیکت در درمان و پیشگیری از خونریزی :
1- ابتدا گاز یا دستمالی بر روی بازو قرار دهید که علاوه بر نقش حفاظتی باعث افزایش فشار در آن نقطه گردد.
2-به وسیله باند نواری ، دستمال فوق را ثابت کنید. وسپس اهرمی مثل یک تکیه چوب یا لوله یا حتی خودکار را روی آن قرار دهید و باند
را بعد از قرار دادن آن گره دیگری بزنید.
3- اهرم را به حول مرکز گره تا اندازه ای بچرخانید تا خون ریزی قطع شود در این حال اهرم را به وسیله گره ثابت کنید. زمان بستن
تورنیکت را در محلی که قابل رویت باشد بنویسید. به علت اینکه بستن شریان توسط تورنیکت خطر گانگرن عضو را به دنبال دارد؛
حداکثر هر 15 دقیقه یک بار تورنیکت را به مدت 1 دقیقه رها کرده و مجدداً ببندید.
نکته:
اندامی که با تورنیکت بسته شده حتماً باید در معرض دید باشد.
2- حتی در زخم های ران و بازو تورنیکت حداقل باید 2 اینچ یا 5 سانتی متر بالاتر از ان بسته شود.
عده ای از پزشکان استفاده از کیسه ی هوایی دستگاه فشار خون با فشار حدود 150 میلی متر جیوه را پیشنهاد می کنند که عملاً اگر امکان
پذیر باشد راه ایمن تری می باشد.
در دهه های اخیر استفاده از وسیله ای به نام آتل بادی پیشنهاد شده که کیسه های پلاستیکی با حفره میان خالی هستند و مانند جوراب پوشیده
و سپس باد می کنند. این وسیله علاوه بر اینکه می تواند به عنوان یک آتل مصرف شود در موارد خونریزی ها نیز به عنوان کمک دهنده در
جلوگیری از خون ریزی و یا در موارد شک حاصل از خونریزی به عنوان کمک در کاهش جریان خون اندام ها مورد استفاده
قرار می گیرد. در بستن تورنیکت باید بسیار دقت کرد. چه بسا افرادی که به دلیل سهل انگاری امداد گران عضو خود را از دست داده اند
. به همین دلیل استفاده از تورنیکت و آتل بادی در بسیاری از نقاط جهان معلق مانده است و تنها در موارد خاص مورد استفاده قرار می
گیرد. در بستن تورنیکت در قسمتی از اندام مثلاً دست باید توجه کرد برای جلوگیری از آسیب و قطع عضو سالم به اندازه ای تورنیکت را
محکم کنیم که نبض احساس شود تا از تخریب عضو جلوگیری شود و حدالمقدور سعی شود از تورنیکت استفاده نشود.
کنترل به وسیله سرما:
در موارد شکستگی ، سوختگی و خونریزی های خفیف می توان با استفاده از کیسه های حاوی یخ در محل ضایعه، علاوه بر کاهش درد و
تورم باعث کاهش خونریزی نیز شد.
توجه داشته باشید که استفاده از سرما به تنهایی نمی تواند در کنترل خونریزی مؤثر باشد و باید همرا با دیگر اقدامات انجام گیرد.
توجه: برای جلوگیری از سرما زدگی مورد نظر، کمپرس سرما را نباید بیش از 20 دقیقه ادامه داد.
با توجه به مطالب فوق در مصدوم دچار خونریزی اقدامات زیر را به ترتیب به عمل آورید:
1- محل خونریزی را مشخص کنید 2- نوع خونریزی را مشخص نمایید. 3- خونریزی را کنترل کنید (باید از حداقل امکانات حداکثر
استفاده به عمل آید) .4- اگر جهت کنترل تورنیکت بسته اید زمان آن را در جایی که کاملاً در معرض دید باشد مثلاً سینه یا پیشانی بیمار
بنویسید 5- بیمار را جهت پیگیری صدمات وارد شده کنترل کنید. فراموش نکنید که تمامی این عملیات را در موقعی می توان انجام داد که
ابتدا وضع تنفس و قلب بیمار کنترل شده باشد.
http://www.sahand272.blogfa.com/ http://www.rs272.parsiblog.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
درمان اورژانسی انواع خونریزی
(قسمت اول )
نوشته: الهام امان پور و ژاله رحیمیدانشجویان پرستاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه
ویراستارعلمی :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
خونریزیهای داخلی :
تعریف: چنانچه خون پس از خروج از رگ در داخل حفره ای از بدن ریخته و محل خونریزی مشاهده نشود ، خونریزی داخلی گفته می شود. مانند خونریزی در داخل جمجمه و یا در مجاری گوارشی.
کمک های اولیه در خونریزیهای داخلی:
در مورد خون ریزی های داخلی مهمترین کار رساندن بیمار به مرکز درمانی است و مهمترین اقداماتی که می توان انجام داد به ترتیب زیر است:
1- کنترل علائم حیاتی 2- کنترل راه های هوایی 3- قرار دادن بیمار در بهترین وضعیت مثلاً اگر بیمار دچار تهوع و استفراغ های مکرر
است او را به پهلو خوابانده و اگر خونریزی داخلی اندام ها ( دست و پا) است،
اندام را بالا نگه دارید. 4- بیمار اگر دچار شک است کمک های اولیه در مورد او انجام شود 5- در صورت امکان به بیمار اکسیژن داده و به
او هیچ چیز نخورانید. 6- در اولین فرصت ممکن بیمار ار به مرکز درمانی انتقال دهید.
نکته 1: در صورت ضربه به سر – استفراغ های مکرر زنگ خطر بزرگی جهت اعلام خونریزی داخل مغزی می باشد که می تواند
باعث مرگ مصدوم گردد. همچنین خروج مایع مغزی نخایی که همانند آبریزش بینی از بینی مایع شفافی از گوش می باشد که از علائم
ضربه مغزی می باشد. در ضربه مغزی سر مصدوم را بالاتر از سایر اندام او قرار دهید. از خروج مایع مغزی نخایی به بیرون جلوگیری
نکنید و هر چه سریع تر مصدوم را به مرکز درمانی انتقال دهید.
نکته2: در صورت ضربه به شکم، دل درد شدید زنگ خطر بزرگی جهت اعلام خونریزی داخل شکم می باشد و در صورت عدم توجه، باعث مرگ مصدوم خواهد شد.
کمک های اولیه در خونریزی خارجی
جهت کنترل خونریزی خارجی باید چهار مورد اساسی زیر به ترتیب و به سرعت انجام پذیرد:
1- فشار مستقیم 2- بالا نگه داشتن عضو 3- فشار بر نقاط فشار 4- استفاده از تورنیکت یا کیسه هوایی
1- فشار مستقیم:
موثرترین روش در کنترل خونریزی از طریق فشار مستقیم می باشد که به یکی از دو روش زیر انجام می گیرد:
الف – گاز استریل ( یا تکه پارچه تمیز) را روی محل خونریزی گذلشته و با دست روی آن فشار وارد شود تا خونریزی قطع گردد.
ب- قطعه ای از گاز استریل را روی محل خونریزی گذاشته و به وسیله بانداژ محکم آن را ببندید تا خونریزی کنترل گردد.
2- بالا نگه داشتن عضو دچار خونریزی: این روش در کنترل خونریزی قسمت هایی از بدن که امکان قرار دادن آنها در سطحی بالا تر از
سطح بدن وجود داردف مورد استفاده قرار می گیرد که به علت نیروی جاذبه فشار خونریزی کمتر می شود.
توجه: در صورت وجود شکستگی در عضو مربوطه، استفاده از این روش محدودیت دارد.
3- فشار بر نقاط فشار: اگر توسط فشار مستقیم و بلند کردن عضو، خونریزی قابل کنترل نبود از فشار دادن بر نقاط فشار استفاده می
شود. نقاط فشار نقاطی است که شریان اصلی بدن از نزدیک سطح بدن و روی استخوان ها عبور می کنند و تعدادی از آنها عبارتند از : 1)
در خونریزی های دست محل نبض های بالاتر از زخم .
2)در خونریزی های پا نبض های موجود در پا بالاتر از زخم .
توجه: چنانچه در این محل ها شکستگی استخوانی باشد، در استفاده از این روش محدودیت وجود دارد.
4- استفاده از تورنیکت یا کیسه هوایی:
این روش فقط زمانی انجام می شود که کوششهای قبلی جهت کنترل خون ریزی مؤثر واقع نشود و یا در مواقعی که اندامی قطع گردیده و
نگرانی در مورد از بین رفتن بافت های پایین تر از محل بستن تورنیکت نباشد.
ادامه دارد ...........
http://www.sahand272.blogfa.com/
http://www.rs272.parsiblog.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
داستانی برای کسانیکه میخواهند خودکشی کنند !!
( زندگی زیباست از دکترچخوف و افتتاح سایت دکتر غلامحسین شم آبادی )
نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
این سایت پنجاه ویکمین سایت مشاوره پزشکی است که به مدیریت پزشکی فعال و خوش اخلاق بنام آقای دکتر غلامحسین شم آبادی از فرزندان خوب شم آباد سبزوار استان خراسان رضوی ، در اورژانس مرکز اموزشی درمانی امام خمینی (ره)ارومیه سرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری باز این بار از آثار کلاسیک پزشک شهیر روسی بنام دکتر آنتوان چخوف که به حق تمام ریزه کاریهای رشته پزشکی را در داستانها و نمایشنامه هایش به بهترین صورت جلوه گر نموده است ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود.دراین باره داستان کوتاه زندگی زیباست از دکتر انتوان چخوف را با هم میخوانیم این داستان برای کسانیکه تفکرات خودکشی دارند بسیار سودمند میباشد:
زندگی ، چیزی ست تلخ و نامطبوع اما زیباسازی آن کاری ست نه چندان دشوار. برای ایجاد این دگرگونی کافی نیست که مثلاً دویست هزار روبل در لاتاری ببری یا به اخذ نشان « عقاب سفید » نایل آیی یا با زیبارویی دلفریب ازدواج کنی یا به عنوان انسانی خوش قلب شهره ی دهر شوی ــ نعمتهایی را که برشمردم ، فناپذیرند ، به عادت روزانه مبدل میشوند. برای آنکه مدام ــ حتی به گاه ماتم و اندوه ــ احساس خوشبختی کنی باید: اولاً از آنچه که داری راضی و خشنود باشی ، ثانیاً از این اندیشه که « ممکن بود بدتر از این شود » احساس خرسندی کنی و این کار دشواری نیست:
وقتی قوطی کبریت در جیبت آتش میگیرد از اینکه جیب تو انبار باروت نبود خوش باش ، رو خدا را شکر کن.
وقتی عده ای از اقوام فقیر بیچاره ات سرزده به ویلای ییلاقی ات می آیند ، رنگ رخساره ات را نباز ، بلکه شادمانی کن و بانگ بر آر که: « جای شکرش باقیست که اقوامم آمده اند ، نه پلیس! »
اگر خاری در انگشتت خلید ، برو شکر کن که: « چه خوب شد که در چشمم نخلید! »
اگر زن یا خواهر زنت بجای ترانه ای دلنشین گام می نوازد ، از کوره در نرو بلکه تا می توانی شادمانی کن که موسیقی گوش میکنی ، نه زوزه ی شغال یا زنجموره ی گربه.
رو خدا را شکر کن که نه اسب بارکش هستی ، نه میکرب ، نه کرم تریشین ، نه خوک ، نه الاغ ، نه ساس ، نه خرس کولی های دوره گرد … پایکوبی کن که نه شل هستی ، نه کور ، نه کر ، نه لال و نه مبتلا به وبا … هلهله کن که در این لحظه روی نیمکت متهمان ننشسته ای ، رویاروی طلبکار نایستاده ای و برای دریافت حق التألیفت در حال چانه زدن با ناشرت نیستی.
اگر در محلی نه چندان پرت و دور افتاده سکونت داری از این اندیشه که ممکن بود محل سکونتت پرت تر و دور افتاده تر از این باشد شادمانی کن.
اگر فقط یک دندانت درد میکند ، دل به این خوش دار که تمام دندانهایت درد نمی کنند.
اگر این امکان را داری که مجله ی « شهروند » را نخوانی یا روی بشکه ی مخصوص حمل فاضلاب ننشسته و یا در آن واحد سه تا زن نگرفته باشی ، شادی و پایکوبی کن.
وقتی به کلانتری جلبت میکنند از اینکه مقصد تو کلانتری ست ، نه جهنم سوزان ، خوشحال باش و جست و خیز کن.
اگر با ترکه ی توس به جانت افتاده اند هلهله کن که: « خوشا به حالم که با گزنه به جانم نیفتاده اند! »
و قس علیهذا … ای آدم ، پند و اندرزهایم را به کار گیر تا زندگی ات سراسر هلهله و شادمانی شود.
http://gs1035.parsiblog.com/
غرق شدگی تراژدی دریاها نوشته: الهام امان پور و ژاله رحیمیدانشجویان پرستاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه ویراستارعلمی :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه غرق شدگی یکی از علل مرگ و میر بچه ها و جوانان است. عوامل زمینه ساز عبارتند از بیماری صرع، عقب ماندگی ذهنی، نداشتن اشنایی کافی با قواعد شناگری، افزایش استفاده از قایق های رو باز و تندرو بخصوص شنا در مناطق حفاظت نشده. هیچگاه فکر نکنید که کسی که زیر آب مانده (حتی برای چند دقیقه) حتما مرده است. بعضی از افراد بعد از حتی نیم ساعت که زیر آب ماندنشان در آب سرد گدشته است زنده مانده اند. این امر به این علت امکان پذیر است که در آب سرد، روند سوخت و ساز بدن کند شده و مغز می تواند با وجود فقدان اکسیژن برای مدت طولانی تری زنده بماند. اقدامات اولیه: در مواجه با فرد غرق شده، باید ابتدا وی را به کمک وسایلی از قبیل حلقه ی نجات، تکبه الوار یا طناب بلند از آب خارج کرد. باید این نکته را در نظر داشت که تنها زمانی فرد می تواند مستقیماً اقدام به نجات مصدوم کند که اولاً دوره آموزشی نجات غریق را گذرانده باشد. چرا که امکان غرق شدن یک ناجی فاقد صلاحیت بسیار زیاد است. وقتی که فرد غرق شده را از زیر آب بیرون می آورید شروع به تنفس دهان به دهان بنمایید و در همین حال سعی کنید که فرد غرق شده را به سمت ساحل یا خشکی ببرید. باید بلافاصله پس از خروج مصدوم بی هوش از آب ابتدا دهان وی را از گل ولای و شن پاک کرد. نباید وقت را برای خارج کردن آب از ریه ها و معده هدر داد. به وضعیت تنفسی و ضربان قلب دقت شود. در ورتی که مصدوم تنفس و ضربن قلب نداشت به سرعت عملیات احیای قلبی - ریوی - CPR را شروع می کنیم. مجدداً تاکید می شود نباید وقت را برای خارج کردن آب از ریه ها تلف کرد. چرا که با دادن تنفس مصنوعی قوی و مناسب تمام آب از ریه ها جذب بدن می شود. دراوایل تنفس مصنوعی قدری مشکل است ولی با جذب آب به بدن تنفس دادن راحت می شود. اگر طی عملیات احیاء فرد مصدوم استفراغ کرد فوراً او را به پهلو، وضعیت بهبودی (ریکاوری) برگردانده تا مواد آسپیره شده وارد ریه ها نشود. گاه ممکن است طی تنفس مصنوعی مقداری هوا وارد معده شود که خطر استفراغ دارد در چنین مواردی فرد مصدوم را به شکم خوابانیده و دست های خود را به صورت ضربدر حلقه نماید و اندکی بالا بکشد تا هوا و آب از معده اش خارج شود. باید توجه داشت این عمل تنها در مواردی که اشکال تنفسی وجود دارد انجام شود. نکته: در فردی که به داخل آبهای کم عمق شیرجه رفته و با سر به زمین برخورد کرده خطر قطع نخاع گردنی و فلج اندامها وجود دارد. در مواجه با چنین مواردی هنگام جا بجایی و عمل احیا، باید بسیار احتیاط نمود و سعی کرد تا کوچکترین حرکتی به سر و گردن وی وارد نشود. همچنین در صورت نیاز به عملیات احیای قلبی ریوی باید از مانور فشار به فک استفاده کرد تا از آسیب به نخاع و ستون فقرات جلوگیری شود. نکته بسیار مهم: کلیه افراد غرق شده پس از نجات و اقدامات اولیه حتی اگر کاملا هوشیار باشند باید به سرعت به بیمارستان منتقل شوند. چرا که آب جذب شده می تواند عوارض خطرناک و کشنده ای برای فرد داشته باشد. اولویت در مراقبت: تعیین اینکه آیا فرد در معرض حطر قابل توجه آسیب زدن به خود یا دیگران است اولویت بالایی دارد. حتی اگر فرد تهدیدی برای خودش یا دیگران نیست، رفتار عجیب و غریب او برای دیگران آزار دهنده و برای خود بیمار باعث شرمساری است؛ هم بدلایل امنیتی و هم حفظ راز بیمار اولویت وضعیت بیمار دجار اختلالات رفتاری باید به سرعت تعیین و در محیط امنی برای درمان بستری شده و تحت نظارت دقیق قرار گیرد. بدلایل امنیتی باید فرد، لباس و متعلقات وی از نظر وجود سلاح، دارو و یا سایر اشیاء که ممکن است خطرناک باشند کنترل شوند. مددجو باید تحت یک بررسی دقیق و کامل قرار بگیرد و سپس اقدامات درمانی مناسب صورت بگیرد. تدابیر درمانی: 1- ایجاد محیط امن برای بیمار حهت جلوگیری از آسیب به خود و دیگران. 2- محیط باید ساکت و آرام باشد. 3- تشنج زدایی از رفتار بالقوه خشن فرد. 4- بستری کردن در بیمارستان در صورت لزوم. 5- تجویز دارو های آرام بخش توسط پزشک در صورت لزوم. http://www.sahand272.blogfa.com/ http://www.rs272.parsiblog.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
داستان بی عرضه از دکترچخوف و افتتاح سایت دکتر آرش اشرفی
نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
این سایت پنجاهمین سایت مشاوره پزشکی است که به مدیریت پزشکی بسیار جوان وخوش اخلاق بنام آقای دکتر آرش اشرفی در اورژانس مرکز اموزشی درمانی امام خمینی (ره)ارومیه سرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری باز این بار از آثار کلاسیک پزشک شهیر روسی بنام دکتر آنتوان چخوف که به حق تمام ریزه کاریهای رشته پزشکی را در داستانها و نمایشنامه هایش به بهترین صورت جلوه گر نموده است ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود.دراین باره داستان کوتاه بی عرضه از دکتر انتوان چخوف را با هم میخوانیم
چند روز پیش ، خانم یولیا واسیلی یونا ، معلم سر خانه ی بچه ها را به اتاق کارم دعوت کردم. قرار بود با او تسویه حساب کنم. گفتم:
ــ بفرمایید بنشینید یولیا واسیلی یونا! بیایید حساب و کتابمان را روشن کنیم … لابد به پول هم احتیاج داریداما آنقدر اهل تعارف هستید که به روی مبارکتان نمی آورید … خوب … قرارمان با شما ماهی 30 روبل …
ــ نخیر 40 روبل … !
ــ نه ، قرارمان 30 روبل بود … من یادداشت کرده ام … به مربی های بچه ها همیشه 30 روبل می دادم … خوب … دو ماه کار کرده اید …
ــ دو ماه و پنج روز …
ــ درست دو ماه … من یادداشت کرده ام … بنابراین جمع طلب شما می شود 60 روبل … کسر میشود 9 روز بابت تعطیلات یکشنبه … شما که روزهای یکشنبه با کولیا کار نمیکردید … جز استراحت و گردش که کاری نداشتید … و سه روز تعطیلات عید …
چهره ی یولیا واسیلی یونا ناگهان سرخ شد ، به والان پیراهن خود دست برد و چندین بار تکانش داد اما … اما لام تا کام نگفت! …
ــ بله ، 3 روز هم تعطیلات عید … به عبارتی کسر میشود 12 روز … 4 روز هم که کولیا ناخوش و بستری بود … که در این چهار روز فقط با واریا کار کردید … 3 روز هم گرفتار درد دندان بودید که با کسب اجازه از زنم ، نصف روز یعنی بعد از ظهرها با بچه ها کار کردید … 12 و 7 میشود 19 روز … 60 منهای 19 ، باقی میماند 41 روبل … هوم … درست است؟
چشم چپ یولیا واسیلی یونا سرخ و مرطوب شد. چانه اش لرزید ، با حالت عصبی سرفه ای کرد و آب بینی اش را بالا کشید. اما … لام تا کام نگفت! …
ــ در ضمن ، شب سال نو ، یک فنجان چایخوری با نعلبکی اش از دستتان افتاد و خرد شد … پس کسر میشود 2 روبل دیگر بابت فنجان … البته فنجانمان بیش از اینها می ارزید ــ یادگار خانوادگی بود ــ اما … بگذریم! بقول معروف: آب که از سر گذشت چه یک نی ، چه صد نی … گذشته از اینها ، روزی به علت عدم مراقبت شما ، کولیا از درخت بالا رفت و کتش پاره شد … اینهم 10 روبل دیگر … و باز به علت بی توجهی شما ، کلفت سابقمان کفشهای واریا را دزدید … شما باید مراقب همه چیز باشید ، بابت همین چیزهاست که حقوق میگیرید. بگذریم … کسر میشود 5 روبل دیگر … دهم ژانویه مبلغ 10 روبل به شما داده بودم …
به نجوا گفت:
ــ من که از شما پولی نگرفته ام … !
ــ من که بیخودی اینجا یادداشت نمی کنم!
ــ بسیار خوب … باشد.
ــ 41 منهای 27 باقی می ماند 14 …
این بار هر دو چشم یولیا واسیلی یونا از اشک پر شد … قطره های درشت عرق ، بینی دراز و خوش ترکیبش را پوشاند. دخترک بینوا! با صدایی که می لرزید گفت:
ــ من فقط یک دفعه ــ آنهم از خانمتان ــ پول گرفتم … فقط همین … پول دیگری نگرفته ام …
ــ راست می گویید ؟ … می بینید ؟ این یکی را یادداشت نکرده بودم … پس 14 منهای 3 میشود 11 … بفرمایید اینهم 11 روبل طلبتان! این 3 روبل ، اینهم دو اسکناس 3 روبلی دیگر … و اینهم دو اسکناس 1 روبلی … جمعاً 11 روبل … بفرمایید!
و پنج اسکناس سه روبلی و یک روبلی را به طرف او دراز کردم. اسکناسها را گرفت ، آنها را با انگشتهای لرزانش در جیب پیراهن گذاشت و زیر لب گفت:
ــ مرسی.
از جایم جهیدم و همانجا ، در اتاق ، مشغول قدم زدن شدم. سراسر وجودم از خشم و غضب ، پر شده بود . پرسیدم:
ــ « مرسی » بابت چه ؟!!
ــ بابت پول …
ــ آخر من که سرتان کلاه گذاشتم! لعنت بر شیطان ، غارتتان کرده ام! علناً دزدی کرده ام! « مرسی! » چرا ؟!!
ــ پیش از این ، هر جا کار کردم ، همین را هم از من مضایقه می کردند.
ــ مضایقه می کردند ؟ هیچ جای تعجب نیست! ببینید ، تا حالا با شما شوخی میکردم ، قصد داشتم درس تلخی به شما بدهم … هشتاد روبل طلبتان را میدهم … همه اش توی آن پاکتی است که ملاحظه اش میکنید! اما حیف آدم نیست که اینقدر بی دست و پا باشد؟ چرا اعتراض نمیکنید؟ چرا سکوت میکنید؟ در دنیای ما چطور ممکن است انسان ، تلخ زبانی بلد نباشد؟ چطور ممکن است اینقدر بی عرضه باشد؟!
به تلخی لبخند زد. در چهره اش خواندم: « آره ، ممکن است! »
بخاطر درس تلخی که به او داده بودم از او پوزش خواستم و به رغم حیرت فراوانش ، 80 روبل طلبش را پرداختم. با حجب و کمروئی ، تشکر کرد و از در بیرون رفت … به پشت سر او نگریستم و با خود فکر کردم: « در دنیای ما ، قوی بودن و زور گفتن ، چه سهل و ساده است! ».